www.iiiWe.com » رستوران در قالب واگن های راه آهن

 صفحه شخصی مائده علیشاهی   
 
نام و نام خانوادگی: مائده علیشاهی
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد معماری - پایه نظام مهندسی: سه
شغل:  طراح معماری
شماره نظام مهندسی:  20-1-2-29875
تاریخ عضویت:  1389/01/26
 روزنوشت ها    
 

 رستوران در قالب واگن های راه آهن بخش معماری

13

رستوران فابریکا برگن
استودیو طراحی هلندی Tjep ، دومین پیتزا فروشی Fabbrica را با ویژگی غرفه هایی چوبی ، مدلسازی شده در واگن های راه آهن برای پذیرایی از مشتریان با کانسپتی صمیمی و رمانتیک و مناظر خوب طراحی کرده است که نشانی از سفر و حرکت است . رستوران واقع در روستای ساحلی برگن ، ویژگی موفق رستوران روتردام قبلی را تکرار می کند ازجمله اجاق پیتزا با الگوهای موزاییکی . غرفه های چوبی با میزها و لوسترهای معلق ، یک دیوار اتاق غذاخوری برگن را احاطه می کنند . چوب برای اجاق در یک دیوار با قفسه هایی از طرح های متقاطع انبار شده که بر روی آنها خوشه های سوکت برق با مربع های قرمز رنگ نصب شده اند














شنبه 26 فروردین 1391 ساعت 09:09  
 نظرات    
 
ندا اسفندیاری 21:58 شنبه 26 فروردین 1391
0
 ندا اسفندیاری
مرسی مائده جون
مهدی حمزه زاده آذر 22:34 شنبه 26 فروردین 1391
0
 مهدی حمزه زاده آذر
ممنون کما فسابق بی نظیره خانوم علیشاهی
م افتخاری 11:49 یکشنبه 27 فروردین 1391
0
 م افتخاری
جالب
سپاس
ویراستار پارسی 13:11 یکشنبه 27 فروردین 1391
1
 ویراستار پارسی
سلام
املای صحیح فسابق بصورت فی السابق می باشد.

فی
ظرف‌مکان‌وظرف‌زمان‌به‌معنی‌در, درون
1 - همه چیزهایی که از دشمن گرفته شود 2 - همه چیزهایی که می توان بدون جنگ از کفار گرفت یعنی فقط به چیزهایی اطلاق می شود که می توان به مسالمت گرفت و از غنیمت جدا کرد . فئ اعم است از زمینی که سکنه آن به موجب عهدنامه ای تسلیم شده ند . چنین سرزمینی بخدا و رسول او تعلق دارد . بنا گفته بسیاری از فقها خمس فئ به پنج قسمت متساوی تقسیم می گردید و مانند خمسی که از غنیمت کسر می شد به پنج دسته از وظیفه خواران اختصاص می یافت . مبنای این عمل قر آن سوره 59 آیه 7 - 5 است . در میان فقیهان راجع به تقسیم چهار پنجم دیگر اختلافست به عقیده برخی این خمس می بایست توسط امام صرف لشکر شود و حال آنکه بعضی دیگر را عقیده برین بود که می بایست درراه مصالح عمومی از جمله حقوق و مقری سپاهیان مصرف گردد . کسانی که استحقاق دریافت فئ را داشتند غیر از کسانی بودند که مستحق گرفتن عواید صدقه بودند . زمین فئ بر دو نوع بود : زمینی که سکنه آن از حق مالکیت خود به موجب شرایط پیمان تسلیم دست کشیده بودند و زمینی که به موجب شرایط پیمان تسلیم و به سکنه آن حق مالکیت داده شده بود . در مورد نخستین سکنه زمین تنها از حق انتفاع زمین بهره می بردند .
ماخوذ از تازی به معنی ضرب در

فی زدن
در تداول مردم بازار نرخ تعیین کردن .

خجسته فی
نکو سایه سایه مبارک

فی الجمله
1- بالجمله باری : فی الجله ارکان و سروران بر موافقت سلطان ..محامات نفوس مهمل ماندند . 2 - همگی تمامی 3 - کمی قدری اندکی : فی الجمله اثر حیات درو پیدا شد .

فی الحال
بزودی دردم : فی الحال حکم شرع بدان منوال نفاذ یافت .

فی الحقیقه
براستی در حقیقت : چون امیرحسین حز این واقعه پر وحشت که فی الحقیقه مقدمه ماتم دولت و آغاز انهدام بنیان رفعت او بود ..

فی الفور
دردم بی درنگ هماندم در زمان : بعضی از مزاج گویان عزت طلب خودا را فی الفور بخدمت اسماعیل میرزا رسانیدند .

فی الواقع
در حقیقت در واقع فی الواقع دغدغه خاطر او بجای خود بود .

فی نفسه
بخویش بنفسه .

غدر فی
( صفت اسم ) در همی از آهن و روی و جز آن که در بخارا رایج بوده است .
مهدی حمزه زاده آذر 23:47 یکشنبه 27 فروردین 1391
0
 مهدی حمزه زاده آذر
ممنون جناب ویراستار قبلا دوستان به مزاح و یا با جدیتی مخلوط با مزاح غلط های املائی دوستان رو گوشزد می کردند.
حالا شما با جدیتی توام با آموزش این کار را می کنید.
ممنون که طرز نگارش صحیح رو زحمت می کشید و ابلاغ می فرمائید.
ه ص 22:19 پنجشنبه 31 فروردین 1391
1
 ه ص
اقا مهدی غلط املایی نداشته باشید دیگه اینجا خانم معلم هم داره !!!
ممنون خانم یا اقای ویراستار ،جالب بود مطلبتون
مهدی حمزه زاده آذر 14:32 یکشنبه 3 اردیبهشت 1391
1
 مهدی حمزه زاده آذر
هادی داداش من علی رغم میل باطنی در نگارش به زبان فارسی خیلی مشکل دارم.
دلیلش هم اینه که بیشتر به نگارش با زبان تورکی و فونوتیک آن و نیز الفبای لاتین آن روی آوردم ولی خوب به قول شما آقا یا خانوم ویراستار هستند و سر به زنگاه مچگیری می فرمایند :))
پس باید بیشتر دقت کنیم...
ویراستار پارسی 22:28 سه شنبه 5 اردیبهشت 1391
2
 ویراستار پارسی
جناب حمزه زاده آذر

سلام
بنده به این نکته که شما آذری زبان هستید توجه نکرده بودم ولی از اینکه آذری زبان ها بسیار به حفظ زبان و فرهنگ خود پایبند هستم لذت می برم چرا که اگر دو نفر آذری زبان در یک جمعی در هرکجای دنیا همدیگر را پیدا کنند بدون هیچ رودربایستی به زبان و گویش خودشان حرف می زنند که این قابل تحسین است.
ولی در خصوص نگارش فارسی ، برحسب وظیفه موارد زیر را یادآور می شوم.
واژه ترک به جای (تورک) - فونتیک به جای (فونوتیک)- خانم به جای (خانوم) - بزنگاه به جای ( به زنگاه)

ترک

نام ترک بعنوان قومی بدوی نخستین باردر قرن ششم م. دیده میشود. در همان قرن ترکان دولتی بدوی تاسیس کردند که از مغولستان و سرحد شمالی چین تابحراسودامتداد داشته است.در سال 552 م. در گذشت و برادرش ظاهرا تا سال 576 زیسته. چینیان از دولت مذبور بنام امپراتوری ترکان مشرق یاد کردند. در سال 581 تحت نفوذ سلسه چینی این دو امپراتوری بطور قطع از یکدیگر جدا شدند. حدود سال 682 ترکان شمالی موفق شدند استقلال خود را بدست آورند.درباره روابط این ترکان قدیم واخلاف آنان گفتگوهای بسیارشدهکه اینجامجال بحث از آنها نیست . سلسله‌های ترک که در ایران دوره اسلامی سلطنت کردهاند ازین قرارند: غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهی.
( اسم ) 1- شکاف رخنه . 2- شکاف کوه و زمینفواصلی که بین دو قطعه زمین بر اثر زلزله و حرکات دیگر کوه زایی تشکیل گردد تراک .
ناک کوهی است میان ترکستان شوروی و ترکستان شرقی متعلق به چین .

اخی ترک
مرید جلال الدین مولوی

افراسیاب ترک
همان افراسیاب پادشاه داستانی توران که با ایرانیان باستان جنگها داشته است .

علی ترک
در تاریخ حبیب السیر آمده است که شیخ محمود زنگی عجمی کرمانی نخستین بار بهمراهی شیخ علی ترک بخدمت امیر تیمور گورکانی رسید و امیر تیمور چون پرسید شما کیستید ?

چار ترک
قسمی از کلاه چهار گوشه . یا در اصطلاح بنایی نوعی سقف گنبدی شکل را گویند .

چهار ترک
صفت کلاه یا خیمه ای که دارای چهار بخش باشد 0 یا از چهار بخش ساخته شده باشد 0

دور ترک
کمی دورتر .

دیر ترک
کمی دیرتر .

جعلان ترک
یکی از سرداران لشکر بغداد بوده است در جنگ با صاحب الزنج .

قزقاپان ترک
دهی از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه . واقع در 7500 گزی شمال باختری تکاب و 3 هزار گزی جنوب راه ارابه رو تکاب به شاهین دژ و موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل سالم است .



******************************************************
فونتیک

1 -( صفت ) آنچه بیان صوت و آوا کند 2 - ( اسم ) مطالعه اصوات و تلفظ های یک زبان . یا هنرهای فونتیک .هنرهایی که به قوه سامعه ارتباط دارند از قبیل : شعر نثر ادبی موسیقی .

******************************************************
بزنگاه

جای‌زدن, جای دزدان‌وراهزنان, کنایه‌ازنظم‌یانثر
1- جای زدن 2- جای قطع طریق . 3- موقع باریک و حساس . 4- دبر. یا سر بزنگاه . آنجا که مچ طرف را بگیرند نقط. ضعف .


ممنون
مهدی حمزه زاده آذر 22:30 شنبه 9 اردیبهشت 1391
0
 مهدی حمزه زاده آذر
جناب ویراستار عزیز و ارجمند
از اینکه لطف می کنید و غلطهای املائی رو گوشزد می فرمایید سپاسگذارم.
با بقیه لغات کاری ندارم اما راجع به واژه تورک بایستی بگم بسیاری از کلماتی که از زبانهای دیگر وارد فارسی شده اند به نحوی نادرست تغییر یافته اند.
و این به جهت عدم وجود برخی مصوت ها می باشد.
همین کلمه تورک دقیقا به همین شیوه ولی غلیظ تر در تورکی تلفظ می شه اما چون در فارسی مصوت بین حرف "ت" و "ر" (البته آنچه که در تورکی به شیوه صحیح آن تلفظ میشه) وجود نداره ناگذیر از مصوت ضمه استفاده شده.
بسیاری از نامهای دیگر در زبان تورکی هم بدین شیوه تغییر یافته اند و جالب اینکه برخی مناطق را با نامهایی که برگردانده شده به زبان فارسی هستند نمی توانیم بشناسیم.
در کل به نظر من بهتر است نام آن کلمات را که از زبان دیگر وارد شده اند به شیوه صحیح آن بیاموزیم.
مخلصم
ویراستار پارسی 13:24 یکشنبه 10 اردیبهشت 1391
0
 ویراستار پارسی
جناب مهندس حمزه زاده آذر
سلام
در خصوص نگارش و گویش ترکی اطلاعاتی ندارم ولی واژه تورک در زبان فارسی معنای دیگری دارد که از نوشتن آن در کامنت قبلی نیز خودداری کردم که اساعه ادب به هم وطنان آذری زبان نشده باشد و مایل بودم خودتان معنی آنرا بیابید.
ولی در خصوص این کامنت :

سپاسگزارم به جای سپاسگذارم صحیح است.
ناگزیر به جای ناگذیر صحیح است.

با این وجود اگر احساس می کنید با توجه به آذری زبان بودن جنابعالی و مشکل در نگارش فارسی، از ویراستاری کامنت هایتان آزرده خاطر می شوید ، هم جنابعالی و هم هر کدام از دوستان که مایل باشند می توانند بفرمایند که مستثنی شوند.

ممنون
مهدی حمزه زاده آذر 22:39 یکشنبه 10 اردیبهشت 1391
0
 مهدی حمزه زاده آذر
جناب ویراستار عزیز بنده و همه دوستان دیگر از حضور گرم و البته منطقی و مفید شما بسیار خرسندیم و بنده به شخصه این حرکت شما را تحسین می کنم و ناراحت هم نمی شوم.
اینکه کلمه تورک در فارسی به چه معناست برای شخص بنده مهم نیست چون تلفظ واقعی آن در زبان آذری یا تورکی همین هستش و حالا اگر در زبان فارسی از این کلمه به معنی دیگری استفاده میشه این مشکل زبان فارسی هست نه خود کلمه و من با قاطعیت در پی اصلاح واژه ترک به تورک خواهم کوشید.
اگر دقت بفرمایید با تعویض یک فتحه و سکون معنی کلمه ترک عوض میشه اما تورک همانی هستش که باید باشه.
کلمه تورک یک استثنا شده و اتفاقی در زبان فارسی به معنی دیگری استفاده می شه.
تمام کلماتی که ریشه بیگانه دارند بایستی به طرز صحیح آن تلفظ شوند. بنده حقیر با تعویض کلمات و جایگزین کلمات تازه ساخت که البته در خیلی موارد به دور از معنی واقعی آن می باشد کاری نادرست است.
همین کلمه هلیکوپتر را در نظر بگیرید معادل فارسی آن که چرخبال یا بالگرد باشد به نظر شما که زبان شناس هستید، چه قدر پخته و جا افتاده است؟

بنده از ویرایش کامنتهایم نه تنها ناراحت نمی شوم بلکه بسیار ممنونم که شما لطف می کنید و راهنمایی می فرمایید.
مخلصم
امیر یاشار فیلا 15:33 دوشنبه 11 اردیبهشت 1391
4
 امیر یاشار فیلا

دوست خوب و ارجمندم، آقای مهندس حمزه‌زاده، سلام.

نخست، از این که بی دعوت وارد گفت‌وگوی شما و «ویراستار پارسی» عزیز می‌شوم، از محضر هر دو بزرگوار پوزش می‌خواهم؛ به نظرم رسید به‌عنوان پارسی‌زبانِ آذری‌تباری که اندک آگاهی‌هایی در زمینه‌ی زبان و ویرایش دارم، ممکن است بتوانم با مشارکت در این گفت‌وشنیدِ دوستانه، به خودم و دیگر اعضایی که خواننده‌ی این مباحث هستند، در جمع‌بندی و نتیجه‌گیریِ درست، کمکی بکنم.

نکته‌ی دوم : از این که شما دوست و هم‌زبانِ ارجمندم، به‌رغمِ استقبالتان از کار نیک‌خواهانه‌ی «ویراستار پارسی» در یادآوریِ لغزش‌ها و نادرستی‌های نوشتاری، با وجود یادآوری‌های مکرر، همچنان «سپاسگزار» را با «ذ» نوشته‌اید، قدری شگفت‌زده شدم.
به هر روی، اگر نیت یا اقدامی را درست می‌دانیم، آن را می‌ستاییم و به آن احترام می‌گذاریم، بایسته و شایسته است که این احترام و ستایش را در عمل نیز نشان دهیم.

نکته‌ی سوم : شما در دو یادداشت اخیرتان، چند جا عبارت‌های «شیوه‌ی صحیح تلفظ» ، «تلفظ واقعی» و «طرز صحیح تلفظ» را به کار برده‌اید، و این‌گونه استدلال کرده‌اید که تلفظِ درستِ واژه‌هایی که ـ به زعم شما ـ از آذری به فارسی راه یافته‌اند، همانی‌ست که هم‌میهنانِ آذری‌زبانمان به کار می‌برند؛ که این استدلال، از دو جهت اشکال دارد و می‌لنگد :
یک ـ واژه‌ی «ترک» برخلاف فرمایش شما، از آذری وارد زبان پارسی نشده است، و به همراهِ ترکیب‌های گوناگونش همچون «ترکستان»، «ترک‌تازی»، «ترکی»، «ترکان» و... از قدیم در زبان و ادبیات پارسی بوده‌اند، که از نمونه‌های بارزش، شعرهای مولوی، آثار نظامی‌گنجوی، دیوان حافظ شیراز و شاهنامه‌ی فردوسی پاکزاد را می‌توان برشمرد.
به هر واژه‌نامه یا فرهنگ لغاتِ زبان پارسی هم مراجعه بفرمایید، مدخلی برای این واژه خواهید یافت که در آن، معانی گوناگونِ این واژه و گاه حتا معانی اصطلاحیِ آن در عرفان و تصوف و ادبیاتِ پارسی شرح داده‌ شده است. برای مثال، شرح این واژه در «نخستین فرهنگ الفبایی ـ قیاسی زبان فارسی»، گردآورده‌ی دکتر مهشید مشیری (انتشارات سروش) چنین است:

ترک [tork] : 1. (صفت) اهل ترکیه؛ اهل آذربایجان.
2. کنایه از مطلوب و معشوق است: «آن ترک پریچهره که دوش از بر ما رفت / آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت؟» (حافظ)
3. (تصوف و عرفان) جذبه‌ی الهی‌ست که سبب کشش و کوشش می‌شود و موجب جدایی از علائق و بیدار شدن از خواب غفلت می‌گردد: «چون که گردد آشتی شادی و درد / مطربان را ترک ما بیدار کرد.» یا «ترکی که به شمشیر دو ابرو پی قتلم / چشم از صف مژگان به دلم دوخته، این است.» (هر دو از انور).

بنابراین، چون این واژه‌ها اصالت، ریشه و و پیشینه‌ی پارسی دارند، دلیلی ندارد به‌هنگام نوشتن و سخن گفتن به زبان پارسی، آن‌ها را با تلفظ و گویشِ آذری بنویسیم و بخوانیم.
این که شما تأکید می‌فرمایید «تلفظ صحیح» این واژه همانی‌ست در زبان آذری رایج است، درست مثل این است که یکی از هم‌میهنانِ ارمنی‌مان ادعا کند تلفظِ درستِ واژه‌ی «ارمنی»، طبق شکل رایج آن در زبان ارمنی، «آرمن» است و پارسی‌گویان هم باید به‌هنگام خواندن و نوشتن به زبان پارسی، آن را به همین صورت به کار ببرند!
یا به این می‌ماند که یکی از هم‌میهنانِ لر ما بگوید: آب‌ِ رودخانه‌هایی را که از کوه‌های چهارمحال و بختیاری سرچشمه می‌گیرند، در سرتاسر مسیرشان، حتا در استان‌های هم‌جوار و بیرون از چهارمحال و لرستان، باید طبق گویش لری، «اُو» نامیده شود!

دو ـ شما صاحب‌اختیارید که وقتی به ترکی آذری سخن می‌گویید یا می‌نویسید، تلفظ‌ها را بر پایه‌ی گویش همان زبان به کار ببرید و برای مثال بنویسید:
«تورکی دیلدَه، چُخ گزل معنالی بایاتی‌لار وار.»
(«در زبان ترکی، دوبیتی‌های بسیار زیبا و پرمعنایی هست.»)
اما گویا فراموش کرده‌اید که شما این‌جا و در این شبکه‌ی تخصصی، دارید به زبان پارسی می‌گویید و می‌نویسید! پس دلیل و توجیهی ندارد که به‌هنگام نوشتن به زبان پارسی، ناگهان یک یا چند کلمه را با تلفظ و گویش آذری بنویسید.
اگر چنین حقی به خودمان بدهیم و بخواهیم لابه‌لای حرف زدن‌مان به پارسی، واژه‌هایی همچون «ترک» را با گویش محلی و بومی به کار ببریم، پس لابد هم‌میهنانِ قشقایی‌مان یا ترک‌‌های چمن‌سلطان و ازنا در لرستان یا ترک‌زبان‌های مناطق گوناگونِ استان‌های همدان، قزوین و زنجان هم حق دارند کلمه‌ی «ترک» را با گویش و تلفظِ خودشان و متفاوت با گویش آذری‌ها به کار ببرند، و تازه پافشاری هم بکنند که «تلفظ صحیح» این واژه، همان است که آن‌ها می‌گویند.
بنابراین، ملاحظه می‌فرمایید که اگر به هنگام سخن گفتن به زبان پارسی، به زبانِ معیار بی‌توجه باشیم، و بخواهیم عاداتِ زبانی و گویش‌های بومی و محلی خودمان را «معیار» بدانیم، چنان بلبشویی خواهد شد که هیچ‌یک از مدعیان هم نخواهند توانست حقانیتِ ادعای خود را ثابت کنند.



در همین زمینه، توجه به این چند نکته هم می‌تواند در چالش‌های ذهنی‌مان، راه‌گشا و هدایت‌کننده باشد:
ـ آنچه شما مکرر بر آن تأکید می‌فرمایید، این است که «بهتر است نام آن دسته از کلماتی را که از زبانی دیگر وارد زبان ما شده‌اند، به شیوه‌ی صحیح آن بیاموزیم و به کار ببریم.»
این سخن شما ـ همان‌گونه که خودتان هم به «نام» بودنِ این کلمات اشاره کرده‌اید ـ در مورد نام‌های «خاص» (نه عام و فراگیر) درست است و کسی هم اعتراضی به آن ندارد؛ همچنان‌که هیچ پارسی‌زبانی واژه‌های «آنتالیا»، «بشیکتاش» (نام یک باشگاه فوتبال در ترکیه) و «ماداگاسکار» را با تلفظی غیر از تلفظِ معمول و رایج در زبانِ مبدأ آن‌ها به کار نمی‌برد.
اما از اتفاق، در زبان ترکی آذری، همین نکته‌ی مورد تأکید جناب‌عالی به‌شدت نقض می‌شود، و شمار بسیار فراوانی از واژه‌های و عبارات و نام‌های خاص را می‌توان مثال زد که از پارسی به آذری راه یافته‌اند و در گویش ترکی، با تلفظی به‌شدت دگرگون‌شده و متفاوت با تلفظِ اصلی‌شان به کار می‌روند. برای مثال:
«باخچا»، «چادرا»، «حَیَط»، «تیراختور»، «اینسان»، «گزوگدر»، «تالواسا»، «کیتاب» و «سابیل‌امیر»، به‌ترتیب معادلِ همین واژه‌های آشنا هستند:
«باغچه»، «چادر»، «حیاط»، «تراکتور»، «انسان»، «قضا و قدر»، «تلواسه»، «کتاب» و «صاحب‌الامر».
مثال‌های بارزتر، واژه‌های «آذربایجان» و «باکو» هستند که در اصل دو واژه‌ی کاملاً پارسی («آذرآبادگان» و «بادکوبه») هستند؛ و با این که نام‌های خاص و کاملاً ویژه‌ی دو جای شناخته و مشخص هستند، با درهم‌ریختنِ تلفظ و گویش اصلی، به این شکل و ریخت درآمده‌اند.
و بر این مثال‌ها، می‌توان شمار بسیار زیادی از واژه‌های لاتین و اروپایی را هم افزود که در زبان آذری، بسیار متفاوت از تلفظِ اصلی‌شان به کار برده می‌شوند (و البته بیش‌تر در آذربایجانِ آن سوی رود ارس رایج‌اند)، مثل:
«تلویزیا» به‌جای «Television»،
«آوروپا» به‌جای «Europe»،
«پارلامنت» به‌جای«Parliament»
و... .
چه‌بسا اگر می‌خواستیم شیوه و رویکرد و استدلالِ شما را در پیش بگیریم، لابد اکنون به‌جای «تبریز» هم باید می‌گفتیم «تربیز»! چون دست‌کم یک‌سوم از آذری‌زبانانِ کشور، نام این شهر عزیز را این‌گونه تلفظ می‌کنند.
پس با منطقی که در شما سراغ دارم، حتماً قبول می‌فرمایید که شکل‌ها و شیوه‌های گوناگونِ تلفظ‌ِ واژه‌ها، حتا اگر در میان دسته‌ها و گروه‌هایی از متکلمان به زبان آذری معمول و رایج باشد، به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند معیار و ملاکی برای درستی یا نادرستی تلفظ اصل آن واژه باشد.

و اکنون، یک سوال از شما، جناب حمزه‌زاده‌ی عزیز:
اگر آن‌گونه که شما می‌گویید، شیوه‌ی درستِ تلفظِ واژه‌های بیگانه‌ی راه‌یافته به هر زبان، توجه به تلفظِ آن‌ها در زبان مبدأ و به‌‌کارگیری‌شان دقیقاً با همان گویش و تلفظ باشد، پس چگونه است که در آذری‌زبانان در کلمه‌ای همچون «کُراُغلی Kor-oghli» (به معنی کورزاد یا فرزندِ کور) بخشِ نخستِ کلمه را که از پارسی وام گرفته‌اند، با همان تلفظِ پارسی‌اش (کور Koor) به کار نمی‌برند؟
این پرسش را در مورد تک‌تکِ واژه‌هایی که از پارسی وارد آذری شده‌اند و چندتایی از آن‌ها را چند سطر بالاتر برشمردم، می‌توان پرسید. پس ملاحظه می‌فرمایید که برای آنچه شما تلاش دارید به‌عنوان «قاعده‌ی تلفظ لغات واردشده از زبان‌های دیگر» به ما بقبولانید، صدها مثال نقض می‌توان آورد. پس جایی برای تعصب‌ورزی و ایستادگی لجوجانه نمی‌ماند.

ـ هم‌اینک در نقاط گوناگونی از ایرانِ عزیزمان، در کشور ترکیه و نیز در چند کشور از آسیای میانه، به زبان ترکی تکلم می‌شود، که همه‌ی آن‌ها با وجود همه‌ی اشتراکاتی که دارند، هم در گویش و تلفظ و لهجه، و هم در پاره‌ای از قواعد دستوری، تفاوت‌های چشم‌گیری با هم دارند؛ و همین امر، مانع از آن می‌شود که بتوان زبانی را به‌عنوان «ترکی معیار» برای همه‌ی ترک‌زبان‌های ترکیه و آذربایجان و ازبکستان و ترکمنستان و... تدوین کرد.
واقعیت این است که غیر از کشور ترکیه که با الگوبرداری از نخستین فرهنگستان‌های زبان ایران، کارها و پژوهش‌هایی در زبان خود به انجام رسانده‌اند، در دیگر نقاطِ ترک‌زبان، تقریباً کاری در این زمینه انجام نگرفته، و حتا هیچ تمایزی میان زبان ترکی نوشتار و زبان ترکی گفتار صورت نگرفته است.
و دقیقاً به همین دلیل است که من و «ویراستار پارسی» عزیز از شما دوست ارجمندمان می‌خواهیم که لهجه و گویش شهر و منطقه‌ی خود، یا آنچه را که از زبان ترکی استامبولی یا از رسانه‌های مستقر در باکو وام گرفته‌اید، به زبان‌ها و گویش‌های دیگر مناطق ایران یا سایر سرزمین‌های ترک‌زبان تعمیم ندهید؛ چون شیوه‌ای غیرعلمی و در ضمن، غیرعملی‌ست.


جدای از این‌ها، من با این سخن و دیدگاه «ویراستار پارسی» عزیز دربست مخالفم که می‌گوید: «دوستانی که تمایل ندارند نوشته‌هایشان ویراستاری و لغزش‌های احتمالی‌شان یادآوری شود، بفرمایند تا مستثنا شوند.»
چون معتقدم اکنون که با همتِ «ویراستار پارسی» دریچه‌ای برای رفع نادرستی‌های زبانی در این شبکه‌ی تخصصی گشوده شده و با استقبالِ نسبی دوستان هم روبه‌رو شده، اگر آن را «نیمه‌تعطیل» کنیم یا به شکل گزینشی و گاه‌به‌گاه به آن بپردازیم، مصداقِ نقض غرض خواهد بود.
این یادآوری‌ها باید همگانی و فراگیر باشد تا اثرگذاری‌اش آشکار شود و به چشم بیاید. دوستانی که تمایل ندارند لغزش‌های نوشتاری‌شان یادآوری شود، می‌توانند کامنت‌های اصلاحی را از بیخ و بن نادیده بگیرند؛ اما به خاطر بهره‌گیریِ دیگر اعضا، این روند باید به‌طور فراگیر تداوم بیابد.

توجه و بردباریِ همه‌ی دوستانی را که عرایضم را تا پایان دنبال کردند، ارج می‌نهم.
مهدی حمزه زاده آذر 23:52 دوشنبه 11 اردیبهشت 1391
0
 مهدی حمزه زاده آذر
آقای مهندس فیلای عزیز دوست خوب و ارجمندم سلام
اگر دقت فرموده باشید در خلال عرایضم گفتم که به جهت عدم وجود برخی مصوت ها شکل ظاهری کلمه عوض می شود. من کاری به لحجه ندارم.
بنده در تعویض کلمه مشکل دارم.
اینکه شما می فرمائید واژه ترک در بسیاری اسناد تاریخی فارسی آمده درسته اما آیا این استدلال منطقی است که آمدن یک واژه در زبان فارسی آن هم در نسخ قدیمی می تواند مبنای پیدایش آن در این زبان باشد حال آنکه زبان تورکی یک زبان کاملا مستقل از فارسی است.
گرچه امروزه بسیاری لغات فارسی در گویش محلی ما آذری زبانان ایران به جهت دوری از خواسنگاه این زبان مصطلح شده و به قول شما هم دست خوش تغییر گویشی شده اما به جهت تمایز کامل زبان تورکی با زبان فارسی قطع به یقین برای هر واژه و کلمه فارسی یک کلمه تورکی هم وجود دارد اما به مرور زمان با بکارگیری لغات ساده تر از زبانهای دیگر این کلمات اصیل از میان رفته اند.

یک مسئله دیگر اینکه به عنوان مثال می دانیم که واژه انگلیس که در فارسی اطلاق به کشور انگلیس می شود، پس حتما جامعه جهانی کاملا در اشتباهه که به آنجا انگلند میگه یا بریتانیا که جامعه جهانی بریتین میگه؟ چون در فارسی ما انگلیس میگیم باید جهان هم ایو کشور رو با این نام بخوانند؟

قطعا خواستگاه کلمه تورک زبان تورکی هست و به جهت عدم وجود مصوت Ü در فارسی این کلمه تغییر یافته.

بنده دستی در ادبیات ندارم و فرصتی برای مطالعه در این زمینه هم متاسفانه ندارم تا با دلایل قاطع از گفته ام دفاع کنم اما آنچه که مسلمه هر کلمه ای رو باید به شیوه صحیح آن تلفظ کرد.
ضمنا بنده مدت 2سال است که می کوشم تا معادل های تورکی بسیاری از کلمات فارسی که در زبان تورکی رخنه کرده بیابم و با اشاعه آن در میان اطرافیانم میزان خلوص این زبان را بیافزایم.

من آدم خودخواهی نیستم که بخواهم با القا و استفاده از برخی لغات تورکی سعی در تعویض محیط سایت به یک مکان ادبی کنم تا علمی. هدفم از این کار صرفا آشنایی دوستان و همکاران عزیز با برخی واژه های این زبان در خلال بحث های علمی است.

ضمنا من از هیچ کشوری وام نگرفتم به خدا جناب فیلا :))

همه جای سرزمین ایران سرای من است و به ایرانی بودنم می بالم اما در حفظ اصالت و زنده نگه داشتن این زبان شیرین و رسا و بی نقص که در رنکینگ بین المللی جزء دومین و یا سومین زبان رسمی و زنده دنیا از لحاظ قائده و گنجینه لغات و واژگان می باشد خواهم کوشید.
مهدی حمزه زاده آذر 00:02 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
0
 مهدی حمزه زاده آذر
ضمنا تورکی واژگانی که از فارسی به تورکی آمده و شما نوشته اید رو اصلاح می کنم:
باخچا = کردی Kerdi (حرف e صدای فتحه می دهد)
چادرا = اورتوک örtük
حیاط = چل Çol
تراکتور اصلا فارسی نیست پس بحث نمی کنم چون سازنده اش صلاح دانسته و نامش رو اینچنین انتخواب کرده
انسان هم فارسی نیست
قضا و قدر هم فارسی نیست
کتاب هم فارسی نیست
صاحب الامر هم فارسی نیست
البته اونهایی که فارسی نیستند باز هم در فارسی با تلفظ دیگری بیان می شوند. می دانیم که مخارج حروف برای حروف هم صدا در عربی متفاوت است.

یک مسئله دیگر هم این که بایستی عنایت داشته باشید لری مشهدی شمالی و ... زبان نیستند بلکه لحجه ای از زبان فارسی هستند اما تورکی یک زبان مستقل است نه لحجه!
امیر یاشار فیلا 15:47 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
3
 امیر یاشار فیلا

آقای مهندس حمزه‌زاده، دوست و همکار خوبم،
همین که شما دغدغه‌ی زبان و اصلاح ناخالصی‌های آن را دارید، بسیار ارزشمند است و جای تحسین دارد. امیدوارم این گفت‌وگوها و تبادل آگاهی‌ها در این همایشگاه مجازی نیز بیش از پیش بتواند شما، من و همه‌ی کسانی را که دغدغه‌ی درست‌نویسی و درست‌گویی دارند، در مسیر علمی و درستِ این مقوله قرار دهد، تا نیرو و انگیزه و وقت‌مان را در بی‌راهه‌ها هدر ندهیم.
بابت پاسخ‌هایی هم که داده‌اید، سپاسگزارم و پیشنهاد می‌کنم برای آن که این گفت‌وگو را هرچه بیش‌تر از حالتِ کلی‌گویی خارج کنیم و به سوی معرفت‌افزایی علمی سوق بدهیم، درباره‌ی گزاره‌ها و دیدگاه‌هایمان، به‌صورت دقیق و «مورد به مورد» سخن بگوییم؛ این‌گونه :

1ـ فرموده‌اید : «در خلال عرایضم گفتم که به جهت عدم وجود برخی مصوت‌ها شکل ظاهری کلمه عوض می‌شود. من کاری به لحجه ندارم.»
من می‌گویم : اصل موضوعی که زمینه‌ساز این گفت‌وگو شده و مورد تأکیدِ شماست، تفاوت تلفظِ دو واژه‌ی «ترک» و «TÜRk» در دو زبانِ پارسی و آذری است؛ و مقوله‌ی «تلفظ» یا «گویش» هم به‌هیچ‌وجه نمی‌تواند مستقل از «لهجه» باشد. پس این که می‌فرمایید «من کاری به لحجه ندارم»، اصلاً منطقی نیست و شکل و شمایل فرافکنی و گریز از پاسخ دادن را دارد.
همسان نبودنِ مصوت‌ها در زبان‌های گوناگون هم نه موضوع شگفت و تازه‌ای‌ست، و نه فقط اختصاص به واژه‌ی «ترک» دارد. یکی از دلایل تغییراتِ گسترده‌ی واژه‌های پارسی یا عربی یا لاتینِ پس از ورود به زبانِ آذری هم همین همسان نبودنِ مصوت‌ها در زبان‌های گوناگون است. همچنان‌که آذری‌زبانان نیز به هنگام سخن گفتن به ترکی آذری، واژه‌ی «فارس» را طبق اقتضائاتِ گویش خودشان، «فاس» تلفظ می‌کنند:
«اُ فاس کیشیَه ددیم بوگون گلسین»
(«به آن مرد فارس گفتم امروز بیاید.»)
و هیچ‌کس هم از این بابت به آن‌ها اعتراضی نمی‌کند. پس بپذیرید که اعتراض شما هم به املا و تلفظِ واژه‌ی «ترک»، نابه‌جا و بی‌مورد است.
در ضمن، املای درستِ این واژه، «لهجه» است، نه «لحجه».

2ـ فرموده‌اید : «بنده در تعویض کلمه مشکل دارم.»
من می‌گویم : این‌جا اصولاً بحث تعویض مطرح نیست؛ فقط یک واژه که در دو (یا چند) زبان مشترک است، با دو تلفظ و دو املای مختلف ضبط شده است: در زبان پارسی‌ در ادامه‌ی پیشینه‌ی چندین‌قرنه‌ی به‌کارگیریِ این واژه، آن را «ترک» می‌گویند و می‌نویسند؛ در زبان آذری، طبق گویش و تلفظِ این زبان و بسته به این که چه خطی را برای نگارش به کار می‌گیرند، آن را «تورک» یا «TÜRk» می‌نویسند. هیچ اشکال و ایرادی هم ندارد.
اختلاف نظر من و شما فقط در این است که شما می‌خواهید در خلال نوشتن به زبان پارسی، املا و تلفظِ آذریِ این واژه را به کار ببرید؛ که طبعاً کار اصولی، درست و بخردانه‌ای نیست.
این کار و پافشاریِ شما دقیقاً مثل این است که یک ایرانی به هنگام سخن گفتن یا نوشتن به زبان انگلیسی، اصرار داشته باشد که به‌جای «Persian Gulf» و «Persepolise» بنویسد:
Pars Gulf و
Parse یا TakhteJamshid
.

3ـ فرموده‌اید : «امروزه بسیاری لغات فارسی در گویش محلی ما آذری‌زبانان ایران به جهت دوری از خواستگاه این زبان مصطلح شده و به قول شما هم دستخوش تغییر گویشی شده».
من می‌گویم : این فرمایش درستِ شما را که من هم گفتم و نیازی به تکرارش نبود؛ آنچه در دنباله‌اش پرسیده بودم و شما هنوز پاسخی به آن نداده‌اید، این است که اگر قرار باشد طبق استدلال شما هر لغتی که از زبانی وارد زبانِ دیگر می‌شود، با همان گویشی ادا شود که در زبان مبدأ تلفظ می‌شود، پس چرا همه‌ی این واژه‌هایی که از پارسی (یا عربی و لاتین) به‌قول شما در آذری «مصطلح شده‌اند»، تا این اندازه باز به‌قول خودتان «دستخوش تغییر گویشی شده‌اند»!!؟
این که شما با شدت و حرارت حکم می‌کنید که واژه‌ی «ترک» (که به‌راستی معلوم نیست در آغاز از پارسی وارد آذری شده، یا برعکس) باید در پارسی هم حتماً با املا و گویش آذری‌اش به کار برود، اما در قبال این همه تغییر گویش واژه‌های غیرآذریِ واردشده به آذری سکوت می‌کنید، مصداق «یک بام و دو هوا» است جناب حمزه‌زاده.
در ضمن، نگارش و املای درستِ «خواستگاه»، این‌گونه است: «خاستگاه».
نباید «خاستن» (= برآمدن، پدیدار شدن، بلند شدن) را با هم‌آوای آن، «خواستن» (= اراده و طلب کردن، آرزو داشتن، نیاز داشتن) اشتباه کرد. «خاستن» و «برخاستن» شکل‌های دیگر «خیزیدن» و «برخیزیدن» هستند، که هنوز هم در مناطقی از ایران‌زمین ـ از جمله در اصفهان ـ گاهی به شکل دوم کاربرد دارند. برای مثال، هم‌میهنانِ اصفهانی‌مان برای از جا یا از خواب بلند شدن، واژه‌ی «وخیزیدن» را به کار می‌برند که صورتِ گفتاری یا محاوره‌ایِ «برخیزیدن» است.

4ـ گفته‌اید : «می‌دانیم که واژه انگلیس در فارسی اطلاق به کشور انگلیس می‌شود، پس حتما جامعه جهانی کاملا در اشتباهه که به آنجا انگلند میگه یا بریتانیا که جامعه جهانی بریتین میگه؟ چون در فارسی ما انگلیس میگیم باید جهان هم این کشور رو با این نام بخوانند؟»
ـ من می‌گویم : این مثال بسیار خوبی که آوردید، کاملاً هم‌سو و اثبات‌کننده‌ی سخن من است: یک واژه مثل «انگلیس» یا «بریتانیا» یا «ترک» یا «پارس» در زبان‌های گوناگون با گویش‌ها (تلفظ‌ها) و نگارش‌ها (املاها)ی مختلف ضبط، ثبت و به کار برده می‌شود. هیچ اِشکالی هم ندارد و لازم نیست شکل‌های گوناگونِ تلفظِ آن واژه برای همه‌ی زبان‌ها یکسان‌سازی شود.
انگلیسی‌زبان می‌گوید : اینگلند ، بریتین ، پرشیا ، پرشن.
پارسی‌زبان می‌گوید : انگلیس ، بریتانیا ، پارس ، پارسی.
عرب‌زبان می‌گوید : انغلند ، بریتان ، فارس ، فارسیه.
همه‌ی این‌ها هم درست‌اند و به بهانه‌ی ریشه‌ی لغویِ این واژه‌ها نمی‌توان خرده‌ای به هیچ‌یک از این تلفظ‌ها گرفت.
پس ملاحظه می‌فرمایید که حرف من هم دقیقاً همین است که خودتان می‌گویید: دلیلی ندارد بقیه‌ی جهان تلفظ‌هایشان را با ما هماهنگ کنند، یا ما خود و زبان‌مان را مرکز جهان بدانیم؛ همچنان‌که پارسی‌زبان‌ها از آذری‌زبان‌ها انتظار ندارند که به‌هنگام گفتن و نوشتن به زبان آذری، «ترک» یا «فارس» یا هر واژه‌ی دیگری را با املا و تلفظِ پارسی‌اش بنویسند و بخوانند.
پس شما هم از ما انتظار نداشته باشید که به‌هنگام گفتن و نوشتن به زبان پارسی، تلفظ و املای آذریِ واژه‌های مورد نظر شما را به کار ببریم یا به‌کاربردنش را درست بدانیم.
شما هر وقت خواستید آذری بنویسید، مرقوم بفرمایید: «تورک» یا «TÜRk» ؛ اما وقتی دارید به زبان پارسی و با مخاطبِ پارسی‌زبان صحبت می‌کنید یا چیزی برایش می‌نویسید، لازم است از قواعد نگارشی و گویشی زبان پارسی پیروی و تبعیت کنید.

5ـ فرموده‌اید که از میان واژه‌هایی که من به‌عنوانِ مثال‌های نقض ِ «حکم» و «قاعده»ی خودساخته‌ی شما آورده‌ام، سه‌تایشان معادلِ آذری دارند و پنج‌تای دیگر هم پارسی نیستند.
من می‌گویم : سخن اصولاً بر سر این نیست که آیا این واژه‌‌ها معادلِ آذری (چه زنده و دارای کاربرد، چه ازیادرفته و فراموش‌شده) دارند یا ندارند؛ آنچه رخ داده و مسلم است، این واژه‌های غیرآذری به‌هرحال وارد ترکی شده‌اند و به کار می‌روند. مسأله این است که آذری‌زبان‌ها اگر مثل شما مقید هستند که لغاتِ دارای ریشه‌ی آذری در زبان‌های دیگر با تلفظِ اصلی ادا شوند، پس چرا خودشان این همه لغت و واژه‌ی غیرآذری (نه الزاماً پارسی) را با دگرگون کردنِ تلفظِ اصلی به کار می‌برند؟
همچنین، این که گفته‌اید «انسان» و «کتاب» و «قضا و قدر» و «صاحب‌الامر» و «تراکتور» پارسی نیستند، تغییری در صورت مسأله و پرسش من که همچنان بی‌پاسخ گذاشته‌اید، به وجود نمی‌آورد. من همان‌جا چند مثال از زبان انگلیسی هم آورده بودم تا آشکار شود که آذری‌زبان‌ها با هر واژه‌ی «غیرآذری» (نه الزاماً پارسی) که وارد زبان‌شان می‌شود، همین‌گونه برخورد می‌کنند و تلفظش را بر پایه‌ی اقتضائاتِ گویش و مصوت‌هایشان درهم‌می‌ریزند و دگرگون می‌کنند.
ضمن آن که منکر نمی‌توانید بشوید که «انسان» و «کتاب» و «قضا و قدر» و «صاحب‌الامر» و «تراکتور» حتا اگر ریشه‌ی پارسی نداشته باشند، به‌واسطه‌ی کاربردشان در پارسی و از راه زبان پارسی، به زبان آذری راه یافته‌اند؛ همچنان‌که واژه‌های «تلویزیا» و «رسپوبلیکا» هم با وجود داشتن ریشه‌ی انگلیسی، از طریق زبان روسی در میان آذری‌زبان‌های آن سوی رود ارس رواج یافته‌اند.
این نکته هم که در عربی اصولاً ترکیبی با ساختار «قضا و قدر» وجود ندارد و این واژه‌ی مرکب، با وجود تازی بودنِ ریشه‌ی اجزایش، در زبان پارسی زاده و ساخته و پرداخته شده، مؤید سخن من است و نشان می‌دهد که راه ورود بسیاری از واژه‌های دارای ریشه‌ی عربی به آذری، زبان پارسی بوده است.

6ـ گفته‌اید : «مسئله دیگر هم این که بایستی عنایت داشته باشید لری، مشهدی شمالی و ... زبان نیستند بلکه لحجه‌ای از زبان فارسی هستند، اما تورکی یک زبان مستقل است نه لحجه.»
من می‌گویم : شما دوست و هم‌میهن و هم‌زبان نازنین، اگر فقط یک بار بدون تعصب و پیش‌فرض‌های ذهنی، یادداشتِ دیروزِ من را خوانده بودید، متوجه می‌شدید که من هم در این که آذری یا ترکی آذری یک زبان مستقل و جداگانه است، هیچ شک و تردیدی ندارم؛ یعنی اصولاً هیچ دیدگاه علمی و بخردانه‌ای نمی‌تواند تردیدی در مستقل بودنِ این زبان داشته باشد.
خودتان بشمارید و ببینید من در این دو نوشته چند بار عبارت‌های «زبان آذری»، «آذری‌زبانان» و نظایرشان را به کار برده‌ام. هرجا هم سخنی از لهجه به میان آورده‌ام، درباره‌ی لهجه‌ها و گویش‌های گوناگونِ زبانِ آذری یا زبان ترکی سخن گفته‌ام؛ مثل لهجه‌ی مراغه‌ای که طبعاً با لهجه و گویش آذری‌های تبریز یا هریس یا آذرشهر یا شبستر یا بندرانزلی یا باکو یا ترک‌های استامبول و خوارزم متفاوت است.

و سرانجام : با حسن نیتی که در شما سراغ دارم، امیدوارم اگر قصد دارید به این گفت‌وگوی دوستانه ادامه بدهید، نخستین و بنیادی‌ترین اصل گفت‌وگو را مراعات بفرمایید و پیش از دست‌به‌کار شدن برای نوشتنِ پاسخ، وقت بگذارید و سخنان و نوشته‌های مرا دقیق‌تر و با حوصله‌ی بیش‌تر بخوانید و روی استدلال‌ها و استنادهایم با دقتِ بیش‌تری تمرکز بفرمایید، تا پاسخی هم که مرقوم می‌فرمایید فرافکنانه، تعصب‌ورزانه، مغرضانه، ناآگانه و «جواب سربالا» به نظر نیاید.
به درست‌نویسی زبان رسمی کشورتان هم توجه بیش‌تری داشته باشید، تا این تصور به وجود نیاید که پارسی را تعمداً یا با بی‌مبالاتیِ بیش‌از اندازه، این‌طور پرغلط می‌نویسید:
«لهجه» را «لحجه» نوشته‌اید.
«خاستگاه» را «خواستگاه» نوشته‌اید!
«قاعده» را «قائده» نوشته‌اید!!
«انتخاب» را «انتخواب» نوشته‌اید!!!
«بایستی» را به‌جای «باید» یا «می‌باید» به کار برده‌اید.
به نظرتان کسی که همه‌جای ایران را سرای خود می‌داند و در ضمن دغدغه‌ی زبان زادگاهش را دارد، آیا نباید پارسی را دست‌کم بدون غلط‌های نگارشی پیش‌پاافتاده بنویسد؟
اگر منصف یا به قول آذری‌ها «خودحساب» باشیم، باور کنید بخش بزرگی از موانع خودبه‌خود از پیش پایمان برداشته خواهند شد.

با سپاس دیگربار از شما و همه‌ی دوستانی که این مباحث را دنبال می‌کنند.
مهدی حمزه زاده آذر 22:43 سه شنبه 12 اردیبهشت 1391
1
 مهدی حمزه زاده آذر
آقای فیلا
شما فرض بفرمایید من نتوانستم از گفته ام دفاع کنم و این فقط به جهت ناکافی بودن اطلاعات فنیو تخصصی راجع به زبان می باشد و بس.
من علی رغم میل باطنی دچار نوشتار ناصحیح می شوم و این مسئله خدایی ناکرده تعمدی و یا با بی مبالاتی بیش از اندازه نیست فقط و فقط به خاطر این است که من وقت کمتری برای چک کردن کامنتها و پستهای دوستان دارم و سعی می کنم با عجله هم که شده جواب بدم.
اما این رو باور بفرمایید من هیچ جهل و اعمال زوری بر سر تلفظ دیگران ندارم.
مهم نیست در زبان فارسی تورک را ترک تلفظ کنند. قصد بنده فقط و فقط بیان اصل و ریشه کلمه بود و بس.
از بابت راهنمایی شما ممنونم و واقعا شرمنده ام که غلطهای املایی در نوشته هایم زیاد است.
از این به بعد یقینا در اصلاح آنها خواهم کوشید. این قصور بنده فقط به جهت کمی وقتم هست نه تعمدی...
البته این را هم عرض کنم با وجود ذیق وقتم تمام کامنتها و فرمایشات جناب عالی رو به دقت خواندم.
مخلصم و باز هم پوزش
امیر یاشار فیلا 01:27 چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391
1
 امیر یاشار فیلا

زنده و پاینده باشید جناب حمزه‌زاده آذر.
من هم از شما سپاسگزارم که باعث شدید برخی مباحث مرتبط با زبان و گویش و نگارش در این‌جا مطرح بشوند.

بهمن‌ماهِ سال پیش که به توصیه‌ی شما گردآوری مطالب در زمینه‌ی رصدخانه‌ی مراغه را زودتر از برنامه‌ریزی‌های پیشینِ خودم آغاز کردم، چنان از عظمت آن بلندپروازی‌های تاریخی به وجد آمدم که با خودم عهد کردم در نخستین سفر بعدی‌ام به آذربایجان، حتماً بازدید از شهر مراغه و بناها و فضاهای بی‌مانندش را در برنامه‌ام بگنجانم. امیدوارم در چند ماهِ آینده این قصدم را عملی کنم، و اگر سعادتی باشد، با شما هم از نزدیک آشنا شوم.

روزگار به کام.
مهدی حمزه زاده آذر 18:57 چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391
0
 مهدی حمزه زاده آذر
البته شما به بنده همیشه لطف و محبت داشتید و اینکه زحمت کشیدید و آن مقاله را به اشتراک گذاشته و در روزنوشتی دیگر مطالب تکمیلی ارائه فرمودید برای شخص بنده مایه افتخار و خرسندی بوده و هست.
هر زمانی که قصد سفر کردید بنده رو مطلع کنید تا در رکاب شما هم راهنمای محل باشم و هم از اطلاعات شما بهره ببرم.
مایه افتخار هستش برای من که با شما از نزدیک ملاقات کنم. بنده در خدمتم.
مخلصم
ویراستار پارسی 11:31 پنجشنبه 14 اردیبهشت 1391
1
 ویراستار پارسی
سلام

ممنون از همراهی و همت والای جناب مهندس فیلای عزیز در این راه و همچنین مهندس حمزه زاده آذر و عذرخواهی بابت چند روز تاخیر

-----------------------------------------------------------------------------
برحسب وظیفه در یکی از کامنت ها ضیق وقت بصورت ذیق وقت نوشته شده که درست آن در زیر آمده است
ضیق
تنگ شدن, تنگی, سختی, تنگ, مقابل وسیع
1 - ( مصدر ) تنگ شدن . 2 - بخیل گشتن . 3 - ( اسم ) تنگی سختی . 4 - تنگی حفرات و دریچه ها و مجاری مختلف بدن ( از قبیل تنگی دریچه میترال ) . 5 - بخل .
تنگدستی 0 درویشی یا منزلی است مر ماهرا میان ثریا و دبران 0

ضیق النفس
تنگی نفس آسم

مهدی حمزه زاده آذر 17:02 پنجشنبه 14 اردیبهشت 1391
0
 مهدی حمزه زاده آذر
ممنون جناب ویراستار این کلمه هم به فرهنگ لغات واژگانم اضافه شد.